بسیاری از معامله گران بزرگ دنیا تجربیات خود از درگیری ذهنی و روانی در حین انجام معامله را به اشتراک گذاشتهاند. تجربیات تلخی که نشانگر چالشهای احساسی معاملهگر و پیامدهای زیانبار آن است. این تجربیات نشان میدهد که حتی با وجود اینکه معاملهگر میداند کار اشتباهی را انجام میدهد، اما به انجام دادن آن ادامه میدهد. تسلط بر روح و روان به تنهایی نمیتواند برای شما سودآور باشد، اما بدون شک میتواند بهرهوری سایر مهارتهای شما را ارتقا دهد. در این مقاله میخواهیم با چند اشتباه رایج در حرفه معاملهگری آشنا شویم. اشتباهات بدیهی که شاید خیلیها هر روز آنها را تکرار میکنند و نسبت به این موضوع آگاه نیستند.
به سیستم و استراتژی معاملاتی خود ایمان ندارید؟
این یکی از رایجترین اشتباهات در میان معامله گران آماتور است. آنها هنوز به این ایمان نرسیدهاند که استراتژی که دارند برای سود کردن کافی است. یا حداقل با آن استراتژی شانس بالایی برای رسیدن به بازدهی دارند. برخی از معامله گران شاید ادعا کنند که به استراتژی معاملاتی که طراحی کردهاند اطمینان دارند، اما در عمل به آن مشکوک هستند. پس اگر شما هم جزو معاملهگرانی هستید که هنوز به سودآوری استراتژی معاملاتی اعتماد ندارید بهتر است که خیلی سریع علت این بیاعتمادی را پیدا کنید. آیا نتیجه تستهایی که روی استراتژی انجام دادهاید نگران کننده بودهاند یا صرفاً اعتماد به نفس کافی را ندارید و فکر میکنید استراتژی دیگران بهتر است؟
بدون برنامه کار میکنید؟
بسیاری از مردم با دیدگاه غلطی وارد حرفه معاملهگری میشوند. از نظر آنها آزادی عملی که در حرفه معاملهگری وجود دارد به این معنی است که برنامهریزی در کار نیست و هر جور که دلشان بخواهد میتوانند کار کنند. معاملهگر باید برنامههای مختلفی را برای موقعیتهای مختلف بازار طراحی کند تا بداند که وقتی قیمت به سرعت در حال تغییر است، باید نظارهگر بازار باشد و یا با بازار درگیر شود؟ اگر به دنبال درگیر شدن با بازار است، چگونه باید عمل کند؟ سودی که به دست آورده را چهکار کند؟ اگر زیانی تحققیافته چگونه باید آن را جبران کند؟ اگر شما هم هر روز در بازارهای سهام، فارکس، طلا، نفت خام یا ارز دیجیتال فعال هستید، باید هر روز با برنامه مشخصی کار کنید. بعد از برنامهریزی باید یاد بگیرید که برنامه را به طور دقیق اجرا کنید و در حین پیادهسازی، تغییری در روال برنامه اعمال نکنید.
برنامه باید قابل اجرا باشد!
برنامهریزی روی کاغذ کار سادهای است. هر کسی میتواند روی کاغذ بنویسید که امسال ۱۰۰ معامله خواهم زد و دراو داون (Draw Down) حساب بیشتر از ۲۰ درصد نخواهد بود! هر برنامهای که طراحی میکنید به اجرای آن هم فکر کنید. بهتر است که مدتی در حساب آزمایشی کار کنید و با بازار و رفتار خود در مقابل بازار بیشتر آشنا شوید و سپس برنامهای را متناسب با واقعیتهای موجود طراحی کنید.
ترس از ورود به معامله یا افراط در معامله!
هر دو مشکل یکی است. بهترین راه برای غلبه بر این مشکل این است که به این باور برسید که معامله را باید زمانی انجام دهید که شرایط مهیا شده است. نباید موجودی حساب یا وضعیت روحی و روانی خود را دلیلی برای ورود به معامله بدانید. بهتر است که در شرایطی که عصبانی یا بیش از حد خوشحال هستید معامله نکنید. اما به مرور زمان باید یاد بگیرید که احساسات را در حین انجام معامله کنار بگذارید! شما باید به این حقیقت برسید که گاهی اوقات در بازار فرصتی برای معامله وجود ندارد و گاهی اوقات هم فرصتهای زیادی برای معامله در مقابل شما ظاهر میشوند. شما باید به شرایط پر نوسان و پر جنب و جوش بازارهای مالی (به خصوص بازار فارکس) عادت کنید.
با دیدن سود دست پاچه نشوید!
برخی از معامله گران فارکس به حدی سود کردن در بازار را کاری غیرممکن تصور میکنند که وقتی معامله اندکی وارد سود شد، میخواهند خیلی سریع تثبیت سود کنند. هر معاملهای که انجام میدهید یک برنامه مشخصی دارد. از کجا باید وارد معامله شوید؟ معامله تا کجا میتواند باز بماند؟ بازدهی و ریسک انتظاری معامله چقدر است؟ همه این مسائل پیش از ورود به معامله مشخص میشوند. پس وقتی معامله وارد سود شد، خیلی سریع از بازار خارج نشوید! تنها زمانی میتوانید معامله را پیش از رسیدن به حد سود ببندید که دلیل منطقی برای این کار داشته باشید.
پیش از رسیدن بازار به حد ضرر، معامله را نبندید!
این مشکل هم درست مثل مشکل بالایی است. معاملهگر با دیدن اندکی ضرر دست و پای خود را گم میکند. اگر ریسک و بازدهی معامله را به درستی مشخص کردهاید و برنامه روشنی هم برای مدیریت آن دارید، دیگر از فعال شدن حد ضرر نترسید. شما چندین معامله در بازار انجام خواهید داد و در این میان شاید تعدادی از آنها در ضرر بسته شوند. مهم برآیند معاملات است. حد ضرر به دو دلیل تعیین میشود: اول، مقابله با ضررهای بیشتر در صورت نقض شدن تحلیل و دوم، فضا دادن به معامله.
چه کسی مسئول معامله شماست؟
بهانه آوردن کار راحتی است، ولی احساس مسئولیت داشتن کار سختی است. هر کسی نمیتواند مسئولیت یک اشتباه را بر عهده بگیرد. شاید قضاوت دیگران مانع از این شود که مسئولیت معامله را بر عهده بگیرید. شاید هم به خود دروغ بگوید، چونکه در تصورات شخصی خود آدمی هستید که هیچوقت اشتباه نمیکند. این وظیفه شماست که مسئولیت معاملات را بر عهده بگیرید. احساس مسئولیت به شما کمک خواهد کرد تا با حقایق کنار بیاید و برای مسائل پیچیده و جدی راهحل پیدا کنید و در نهایت به یک حرفهای تبدیل شوید.
در جستوجوی استراتژی طلایی!
چند ماه یا چند سال است که به دنبال یک استراتژی خوب و پر بازده هستید؟ استراتژی که بازدهی ۲۰ درصد در سال دارد خوب است؟ یا استراتژی جدیدی پیدا کردهاید که در سال ۳۰ درصد بازدهی میدهد؟ ۳۰ درصد بازدهی در سال خوب نیست و باید هر ماه ۳۰ درصد بازدهی داشته باشید؟ تا کی به دنبال نقشه گنج خواهید بود؟ به جای اینکه چند ماه یا چند سال به دنبال استراتژی طلایی باشید و نقشه گنج را پیدا کنید، شش ماه وقت بگذارید و مهارتهای معاملهگری خود را تقویت کنید. هیچ استراتژی طلایی و آمادهای وجود ندارد. باید خودتان این استراتژی را بسازید. فراموش نکنید که شما قرار نیست از هر نوسان بازار سود کنید، شما تنها باید در نوسانات به خصوص و مشخصی سود کنید.